نادعلی

  • خانه 

داستان تربیتی

مردی به رسول خدا عرض کرد:یا رسول الله!فلانی در منزل همسایه اش نگاه حرام میکند و اگر بتواند بدنبال ان کار حرامی انجام دهد انجام میدهد.    رسول خدا صلی الله علیه واله خشمگین شد و فرمود او را نزد من بیاورید.  مرد دیگری که در انجا حضور داشت عرض کرد: یا رسول خدا او از شیعیان شماست . رسول خدا فرمود: نگو او از ماست، شیعه ما کسی است که دنباله روی ما باشد واز اعمال ما پیروی کند واین کارهای او که نام بردی از اعمال ما نیست

عفو و بخشش امام علیه السلام

09 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

عفو و بخشش امام علیه السلام
امام حسن علیه السلام غلامی داشت. او مرتکب خلافی شد که باید تنبیه می شد. حضرت دستور داد که غلام را تازیانه زنند.
غلام به امام علیه السلام عرض کرد: ای مولای من در قرآن آمده است:
والعافین عن الناس (آنان که خطای دیگران را می بخشند).
حضرت فرمود: تو در راه خدا آزاد هستی ودو برابر آنچه به تو می دادم خواهم داد. 

 نظر دهید »

نهی از قهقهه

09 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

نهی از قهقهه

روزی امام حسن علیه السلام از محلی می گذشت چشمش به مردی افتادکه قهقهه می زند نزد او رفت و فرمود: آیا می دانی که در روز قیامت وارد آتش جهنم می شوی؟
او پاسخ داد: آری.
امام علیه السلام فرمود: آیا می دانی که از افرادی هستی که از آن خارج می شوی؟
جواب داد: خیر مطمئن نیستم.
امام علیه السلام تو که نمی دانی که حتما از جهنم خارج خواهی شد چگونه قهقهه می زنی؟ (56)
توجه به خدا
امام حسن علیه السلام وقتی وضو می گرفت اعضای بدنش می لرزید و رنگش زرد می شد.
گفته شد چرا به هنگام وضو اعضای بدن شما می لرزد و رنگ چهره شما زرد می شود؟
حضرت فرمود: حق است بر هر کسی که در برابر پروردگار می ایستد رنگش زرد شود و اعضایش به لرزه در آید.
و هر گاه به درب مسجد می رسید سر خود را بالا می کرد و می گفت:
الهی ضیفک ببابک یا محسن قداتاک المسیئی، فتجاوز عن قبیح ماعندی بجمیل ما عندک یا کریم.
خدایا مهمان تو به درب خانه توست، ای نیکوکار! گنهکار بسوی تو آمد پس به خوبیهای خود از بدیهای من در گذر. 

 نظر دهید »

قطع رابطه با دشمنان

09 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

قطع رابطه با دشمنان
عاویه که مروان بن حکم را فرماندار مدینه قرار داده بود روزی برای او نامه نوشت که دختر عبداللّه بن جعفر (برادر زاده امیر المؤ منین علیه السلام) را برای پسرش یزید خواستگاری کند و اضافه کرده بود که هر مقدار پدرش مهریه تعیین کند می پذیرم و هر اندازه بدهی داشته باشد می پردازم ضمن اینکه این وصلت سبب صلح بین بنی هاشم و بنی امیه خواهد شد.
مروان را بدنبال عبداللّه بن جعفر فرستاد تا دختر او را به عقد یزید در آورد اما عبداللّه گفت: اختیار دختران ما با حسن بن علی علیهماالسلام است و باید با او صحبت کنی. مروان نزد امام علیه السلام رفت تا برای یزید خواستگاری کند.
امام علیه السلام فرمود: هر کس را می خواهی جمع کن تا نظر خود را در آن جمع بیان کنم.
بزرگان طایفه بنی هاشم و بنی امیه جمع شدند آنگاه مروان برخاست و پس از حمد و ثنای خداوند گفت:
معاویه به من دستور داده است تا زینب دختر عبداللّه بن جعفر را برای یزد بن معاویه خواستگاری کنم و گفته است: هر اندازه پدرش مهریه تعیین کند می پذیرم و هر مقدار پدرش قرض داشته باشد ادا می کنم و این وصلت سبب صلح دو طایفه بنی امیه و بنی هاشم می گردد.
یزید بن معاویه همسر بی نظیری است و به جان خودم سوگند افتخار شما به یزید بیش از افتخار یزید به شماست، یزید کسی است که به برکت چهره او از ابر طلب باران می شود! سپس سکوت کرد و در جائی نشست.
امام حسن علیه السلام پس از حمد و ثنای خداوند فرمود: اما در مورد مهریه که گفتی هر مقدار پدرش تعیین کند، ما بیش از سنت پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله که برای دختران و خویشاوندان تعیین می کرد نمی خواهیم.
اما درباره ادای قرض پدرش، چه وقت زنان ما قرضهای پدرانشان را ادا کرده اند که زینب چنین کند؟
اما درباره صلح طایفه بنی هاشم و بنی امیه دشمنی ما با شما برای خدا و در راه خداست، بنابراین بخاطر دنیا با شما صلح نخواهیم کرد.
و اما اینکه افتخار ما به یزید بیش از افتخار یزید به ما است اگر ارزش حکومت بر مردم بیش از ارزش نبوت از سوی خداوند است ما به یزید افتخار می کنیم اما اگر نبوت ارزش بیشتری از حکومت دارد او باید به وجود ما افتخار کند.
اما این که گفتی به برکت چهره یزید از ابر طلب باران می شود این حرف جز برای اهلبیت رسول اللّه صحیح نمی باشد و تنها به برکت چهره آنها طلب باران می شود.
نظر ما بر این است که دختر عبداللّه را به عقد پسر عمویش قاسم بن محمد بن جعفر در آوریم و من هم اکنون او را به عقد قاسم در آوردم و مهریه او را یک زمین مزروعی در مدینه قرار دادم که ده هزار دینار آن را می خرند و این زمین برای آنها کافی است.
مروان گفت: آیا این گونه با ما صحبت می کنید؟
امام حسن علیه السلام فرمود: هر یک از این پاسخها در برابر هر یک از سخنان شماست.
مروان که در انجام ماموریت خود شکست خورد مسائلی که گذشته بود را طی نامه ای به معاویه اطلاع داد. 

 نظر دهید »

پوشیدن لباسهای زیبا

09 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

پوشیدن لباسهای زیبا
هرگاه امام حسن علیه السلام به نماز می ایستاد بهترین لباس خود را می پوشید.
به او گفته شد: یابن رسول اللّه چرا بهترین لباس خود را می پوشی؟
حضرت فرمود:
ان اللّه جمیل، یحب الجمال، فاتجمل لربی.
خداوند زیباست و زیبائی را دوست دارد و من خود را برای خدا آراسته می کنم.
و خداوند فرموده است: زینتهای خود را بهنگام عبادت در برگیرید.
و من دوست دارم بهترین لباسهایم را بپوشم. 

 نظر دهید »

جود و بخشش

09 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

جود و بخشش
روزی مردی در برابر امام حسن علیه السلام ایستاد و گفت: ای پسر امیر المؤ منین! به خدائی که به تو نعمت بخشیده است قسم می دهم که حق مرا از دشمنم بگیری که بسیار مستبد و ظالم است، نه به پیر مرد احترام می گذارد و نه به کودک رحم می کند.
امام علیه السلام که تکیه داده بود با شنیدن سخنان او از جا حرکت کرد و گفت: دشمن تو کیست تا حقت را از او بگیرم؟
آن مرد گفت: فقر.
امام علیه السلام مدتی سر به زیر انداخت، آنگاه سرش را بسوی خادم خود بلند کرد و به او فرمود: آنچه پول نقد هست بیاور. خادم پنجاه هزار درهم آماده کرد.
امام علیه السلام فرمود: همه را به آن مرد بده، سپس به او فرمود: به همان قسمهائی که به من دادی قسمت می دهم که هرگاه دشمن ظالم تو دوباره آمد به نزد من آیی. 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 32
  • 33
  • 34
  • ...
  • 35
  • ...
  • 36
  • 37
  • 38
  • ...
  • 39
  • ...
  • 40
  • 41
  • 42
  • ...
  • 73
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

نادعلی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس