نادعلی

  • خانه 

داستان تربیتی

مردی به رسول خدا عرض کرد:یا رسول الله!فلانی در منزل همسایه اش نگاه حرام میکند و اگر بتواند بدنبال ان کار حرامی انجام دهد انجام میدهد.    رسول خدا صلی الله علیه واله خشمگین شد و فرمود او را نزد من بیاورید.  مرد دیگری که در انجا حضور داشت عرض کرد: یا رسول خدا او از شیعیان شماست . رسول خدا فرمود: نگو او از ماست، شیعه ما کسی است که دنباله روی ما باشد واز اعمال ما پیروی کند واین کارهای او که نام بردی از اعمال ما نیست

جلوگیری از دودفعه قصاص

27 اسفند 1395 توسط سميه منصوري فراهاني

مردى مرد ديگرى را كشت ، برادر مقتول قاتل را نزد عمر برد، عمر به وى دستور داد قاتل را بكشد، برادر مقتول قاتل را به قدرى زد كه يقين كرد او را كشته است .
اولياى قاتل او را برداشته به خانه بردند و چون رمقى در بدن داشت به معالجه اش پرداختند و پس از مدتى حالش خوب شد. برادر مقتول چون قاتل را ديد دوباره او را گرفت و گفت : تو قاتل برادر من هستى بايد تو را بكشم ، مرد فرياد برآورد تو يك بار مرا كشته اى و حقى بر من ندارى .
مجددا نزاع را به نزد عمر بردند، عمر دستور داد قاتل را بكشند، ولى نزاع ادامه يافت تا اين كه به نزد حضرت امير عليه السلام رفته و از او داورى خواستند. على عليه السلام به قاتل فرمود: شتاب مكن ، و خود آن حضرت به نزد عمر رفت و به وى فرمود: حكمى كه درباره آنان گفته اى صحيح نيست .
عمر گفت : پس حكمشان چيست ؟
على عليه السلام : ابتدا قاتل شكنجه هايى را كه برادر مقتول بر او وارد ساخته از او قصاص مى گيرد و آنگاه برادر مقتول مى تواند او را بكشد.
برادر مقتول با خود فكرى كرد كه در اين صورت جانش در معرض خطر است پس از كشتن او صرفنظر كرد .
و همين خبر را ابن شهر آشوب در مناقب با اندك اختلافى نقل كرده و در آخر آن مى گويد: عمر دست به دعا برداشت و گفت : سپاس خداى را، يا اباالحسن ! شما خاندان رحمتيد، و آنگاه گفت : اگر على نبود عمر هلاك مى شد.

   قضاوتهای امیرالمومنین

 نظر دهید »

عمر اعتراف کرد

27 اسفند 1395 توسط سميه منصوري فراهاني

چند نفر شامى در حال احرام ، پنج تخم شتر مرغ ، بريان كرده و خوردند پس از آن گفتند: ما محرم بوديم و اين عمل برايمان حرام بود، چون به مدينه آمدند مساءله را از عمر پرسيدند، عمر پاسخش را ندانست و به آنان گفت : چند نفر از اصحاب رسول خدا پيدا نموده و حكم مساءله را از آنها بپرسيد، پس ‍ مساءله را از بعض اصحاب پيامبر پرسش نمودند، ولى پاسخ آنان مختلف بود، شاميان نزد عمر بازگشته و جريان را گفتند. عمر گفت : در اين شهر مردى هست كه ما ماموريم در مواقع اختلاف از او حكم بخواهيم ، پس برخاست و با آن گروه به طرف خانه حضرت امير عليه السلام روانه گرديده آن حضرت را در محلى به نام ينبع يافت ، شامى ها مساءله خود را از آن حضرت پرسيدند.
على عليه السلام فرمود: بايد پنج ماده شتر از فحل بكشند و نتاج آنها را جهت قربانى به خانه خدا بفرستند.
عمر گفت : ماده شتر گاهى بچه مى اندازد.
على عليه السلام فرمود: تخم هم گاهى فاسد مى شود. در اين موقع عمر گفت : براى مثل چنين مشكلاتى مامور شده ايم از شما سوال كنيم .
مؤ لّف :
اخبار از عترت طاهرين آن حضرت كه مشتمل بر بيان فلسفه حكم است زياد مى باشد و شيخ صدوق (ره ) در اين باره كتابى به نام علل الشرايع تاليف نموده است . و در اينجا تنها به ذكر يك خبر بسنده مى كنيم .
روزى منصور (خليفه عباسى ) مشغول طواف بود مردى به نام ربيع نزد او آمد و گفت : فلان غلام آزاد شده ات مرده و غلام ديگرت سر از بدن او جدا كرده است . منصور بسيار خشمگين شده اتفاقا ابن شبرمه و ابن ابى ليلى و چند تن از قضات و فقهاى ديگر نزد او بودند، منصور حكم مساءله را از آن جويا شد، ولى هيچكس از آنان به او پاسخ نداد. منصور متردد بود، نمى دانست او را بكشد يا نه ؟ بعضى از حاضران به منصور گفتند: در اين ساعت شخصى آمده كه اگر اين مساءله پاسخى داشته باشد نزد اوست . او امام جعفر صادق عليه السلام است كه الان مشغول سعى شده است . ربيع به دستور منصور نزد امام رفت و موقعى كه آن حضرت در مروه بود مساءله را از آن حضرت سوال نمود.
امام عليه السلام به وى فرمود: مى بينى كه من مشغول سعى هستم برو به منصور بگو فقها و دانشمندان نزد تو بسيارند مساءله را از آنها بپرس ! ربيع جريان عدم پاسخگويى آنان را خدمت امام عرضه داشت ولى دستور امام را اجرا كرده نزد منصور برگشت و پيغام آن حضرت را رساند. منصور مجددا او را خدمت امام فرستاد، ربيع خدمت آن حضرت رسيد، امام به او فرمود: اندكى حوصله كن تا از سعى فارغ شوم . و چون فارغ گرديد در گوشه اى از مسجدالحرام نشست و به ربيع فرمود: نزد منصور برو و به او بگو كسى كه سر ميت را بريده صد دينار بدهكار است ربيع نزد منصور رفت و پاسخ آن حضرت را گفت .
حضار به ربيع گفتند: برو از او بپرس چرا صد دينار؟
ربيع نزد امام برگشت و فلسفه حكم را سوال نمود. حضرت به وى فرمود: زيرا ديه نطفه بيست دينار، و علقه چهل دينار، و مضغه شصت دينار، و استخوان هشتاد دينار، و گوشت صد دينار، مى باشد، و خداوند مى فرمايد: ثم انشاناه خلقا آخر يعنى پس از مرحله گوشت ، او را آفرينشى ديگر پديد آورديم ، و ميت به منزله جنين است كه در رحم مادر گوشت و استخوان شده وليكن روح در او ندميده است كه ديه اش صد دينار مى باشد.
ربيع نزد منصور برگشت و پاسخ آن حضرت را رساند، حضار از اين استنباط بسى در شگفت شده باز به ربيع گفتند: نزد حضرت برو و بپرس اين صد دينار مال چه كسى مى باشد؟
امام عليه السلام در پاسخ فرمود: مال ورثه نيستند، زيرا اين مال را پس از مرگ مستحق شده است ؛ و بايد با اين پول برايش حج بدهند، يا صدقه و يا در راه خير ديگرى صرف نمايند

قضاوتهای امیرالمومنین

 نظر دهید »

حد شارب الخمر

27 اسفند 1395 توسط سميه منصوري فراهاني

اميرالمومنين عليه السلام مى فرمود: كسى كه شراب نوشد مست مى شود و در آن حال هذيان مى گويد و به مردم تهمت مى زند، پس شارب الخمر را به اندازه تهمت زننده تازيانه بزنيد .

    قضاوتهای امیرالمومنین

 نظر دهید »

روایت

26 اسفند 1395 توسط سميه منصوري فراهاني

الايثار فضيلة.
ايثار (برگزيدن ديگران بر خود) فضيلت و برترى است.
غرر الحکم

 نظر دهید »

روایت

26 اسفند 1395 توسط سميه منصوري فراهاني

پيامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند:
مَن رَدَّ عَن قَومٍ مِنَ المُسلِمينَ عادِيَةَ ماءٍ أونارٍ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ؛
كسى كه دسته‌اى از مسلمانان را از خطر سيل يا آتش سوزى نجات دهد، بهشت بر او واجب مى شود.
الكافى، ج 5، ص 55

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 57
  • 58
  • 59
  • ...
  • 60
  • ...
  • 61
  • 62
  • 63
  • ...
  • 64
  • ...
  • 65
  • 66
  • 67
  • ...
  • 73
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

نادعلی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس