نادعلی

  • خانه 

داستان تربیتی

مردی به رسول خدا عرض کرد:یا رسول الله!فلانی در منزل همسایه اش نگاه حرام میکند و اگر بتواند بدنبال ان کار حرامی انجام دهد انجام میدهد.    رسول خدا صلی الله علیه واله خشمگین شد و فرمود او را نزد من بیاورید.  مرد دیگری که در انجا حضور داشت عرض کرد: یا رسول خدا او از شیعیان شماست . رسول خدا فرمود: نگو او از ماست، شیعه ما کسی است که دنباله روی ما باشد واز اعمال ما پیروی کند واین کارهای او که نام بردی از اعمال ما نیست

نوروز به روایت امام صادق(ع)

02 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

​

نوروز به روایت امام صادق علیه السلام؛
?معلی بن خنس نقل می کند که روز نوروز به خدمت امام صادق(علیه السلام) رفتم و حضرت فرمودند:آیا می شناسی این روز را؟
?گفتم:فدایت شوم، این روزی است که عجم آن را تعظیم می کند و این روز تحفه ها و هدیه ها برای یکدیگر می فرستند.
?حضرت فرمود:سوگند یاد می کنم به حق خانه کعبه، که در مکه معظمه است، که این تعظیم کردن، نیست مگر برای امر قدیمی که تفسیر می کنم آن را برای تو تا بفهمی آن را.
?گفتم:ای سید من و آقای من دانستن این مطلب به برکت شما، محبوب تر است نزد من از آن که مردگان من زنده شوند و دشمنان من بمیرند.
?حضرت فرمود: ای معلی به درستی که روز نوروز روزی است که حق تعالی در این روز پیمان گرفت از انسان در روز ألست، که وی را به یگانگی بپرستند و از برای او شریک قرار ندهند و در بندگی و پرستیدن هیچ چیز را شریک او نگردانند و ایمان بیاورند به پیامبران و حجت های او بر خلق و امامان و پیشوایان دین و ائمه معصومین(علیهم السلام).
?و این اولین روزی است که در آن آفتاب طلوع کرد و بادهای آبستن کننده درختان وزیده است و گلها و شکوفه های زمین آفریده شده است.
?و در این روز کشتی حضرت نوح بر کوه جودی قرار گرفته.
?و در این روز جبرئیل به حضرت رسول(صل الله علیه وآله) نازل گردید و او را مأمور به تبلیغ نمود، یعنی بعثت پیامبر(صل الله علیه وآله) در این روز بوده، و در این روز حضرت ابراهیم(علیه السلام) بت ها را شکست.
?و در این روز بود که پیامبر(صل الله علیه وآله) امر کرد اصحاب خود را که بیعت کنند با امیرالمؤمنین(علیه السلام) و او را با این نام بخوانند، یعنی روز غدیر در این روز بوده است.
?در این روز خلافت به حضرت علی(علیه السلام) بازگشت و بار دیگر بعد از کشته شدن عثمان، مردم با حضرت  علی (علیه السلام) بیعت کردند، روز  خلافت ظاهری آن حضرت دراین روز بوده است.
?در این روز قائم آل محمد(صل الله علیه وآله) حضرت امام زمان(ارواحنافداه) ظاهر خواهد شد و بر دشمنان غالب می گردد و در هیچ روز نوروزی نیست مگر آنکه ما انتظار فرج می کشیم و این روز را عجم حفظ کرده و حرمت آن را رعایت نموده و شما آن را ضایع کردید❗️
?زادالمعاد، علامه مجلسی، جواهر الکلام- اغسال مستحبه

 نظر دهید »

چگونه بفهمیم عملی که انجام میدهیم مورد قبول خداوند است؟

02 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

​

?آیت الله مجتهدی تهرانی(ره):
?برای اینکه بدانید اعمالی را که انجام می دهید مورد قبول خداوند قرار می گیرد یا نه ببینید بعد از هر عمل چه کاری را انجام می دهید :
✔۱- الطاعه بعد الطاعه دلیل علی قبول الطاعه ؛

?اگر طاعت پشت طاعت انجام می دهید دلیلی بر مورد قبول قرار گرفتن طاعت های شماست.
✔۲- الطاعه بعد المعصیه دلیل علی غفران المعصیه ؛

?اگر بعد از معصیت و گناه ، طاعتی انجام می دهید دلیلی بر بخشیده شدن آن معصیت است.
✔۳- المعصیه بعد الطاعه دلیل علی رد الطاعه ؛

?اگر بعد از طاعتی ، گناه و معصیتی انجام دهید ، دلیلی بر عدم پذیرش و رد شدن آن طاعت شماست.
✔۴- المعصیه بعد المعصیه دلیل علی خذلان العبد ؛

?اگر همینطور گناه و معصیت پشت گناه و معصیت انجام شود ،

 وای به حال آن بنده که در زیانکاری وحشتناکی است❗️?

 نظر دهید »

قضاوتهای امیرالمومنین

01 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

عثمان گفت در قران لحن وجود دارد

ثعلبى در تفسيرش آورده : عثمان مى گفت : در قرآن لحن (خطاهاى اعرابى ) هست كه عرب آن را ناصحيح دانسته . كسانى به او گفتند: آيا آنها را تغيير نمى دهى ؟
گفت : آنها را به حال خود بگذاريد كه نه حرامى را حلال و نه حلالى را حرام مى كند.

 نظر دهید »

قضاوتهای امیرالمومنین

01 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

مس او طلا شد

طبرى در تاريخش از مثنى بن موسى بن سلمه ، از پدرش ، از جدش سلمه نقل كرده كه مى گويد: در فتح ابله شركت داشتم ، پس در ميان سهم من از غنائم ، ديگ مسى (قطعه اى از مس ) قرار گرفت ، و چون در آن دقت كردم ديدم طلاست ، به وزن هشتاد هزار مثقال ، پس در اين باره از عمر نظرخواهى شد، عمر پاسخ داد اگر او سوگند ياد مى كند كه روزى كه اين ديگ به وى تحويل داده شده مس بوده آن را به او تسليم مى كنند، وگرنه بين مسلمانان تقسيم مى شود. سلمه مى گويد: من بر آن قسم ياد كردم و ديگ را به من رد نمودند، و سرمايه اصلى اموال ما در امروز از همان است .
مؤ لّف :
اين سوگند تنها در اين جهت نافع است كه او سلمه با مسلمانان خيانت ننموده و مستحق كيفرى نيست ، نه اين كه بتواند مال مسلمين را كه بطور اشتباه گرفته براى خود تصرف نمايد و - بنا به نقل طبرى - تعداد شركت كنندگان در اين جنگ از مسلمانان سيصد نفر بوده و غنيمت به دست آمده ششصد درهم ، هر نفرى دو درهم ؛ بنابراين ، اين چه عدالتى است كه سيصد نفر جملگى ششصد درهم ببرند و يك نفر به تنهايى هشتاد هزار مثقال طلا؟!
86- خطيب در تاريخ بغداد آورده : عمر در جابيه براى مردم خطبه خواند، و در ضمن آن گفت : فان الله يضل من يشاء و يهدى من يشاء ؛ خدا هر كس را كه بخواهد گمراه مى كند، و هر كس را كه بخواهد هدايت مى كند. در اين موقع كشيش مسيحى از حاضران پرسيد؛ امير شما چه مى گويد؟
گفتند: مى گويد: ان الله يضل من يشاء…؛ خدا هر كه را بخواهد گمراه مى كند.
كشيش گفت : ياوه مى گويد خدا عادل تر از آن است كه كسى را گمراه سازد، اين مطلب به عمر رسيد، پس او را به نزد خود طلبيده به وى گفت بلكه خدا تو را گمراه نموده ، و اگر چنين نبود كه نسبت به دين اسلام تازه عهد هستى گردنت را مى زدم .
مؤ لّف :
اگر چه آن تعبير در قرآن آمده ولى از آيات متشابهه است كه به ظاهر آن نمى شود اخذ نمود و عقلا بايد آن را تاويل كرد، و خداوند در جملات بعد مقصود از آن را روشن ساخته كه مى فرمايد:
و ما يضل به الا الفاسقين الدين ينقضون عهد الله من بعد ميثاقه ، و يقطعون ما امر الله به ان يوصل … .
… و گمراه نمى كند به آن مگر فاسقان را، كسانى كه مى شكنند عهد خدا را پس از آن كه محكم بستند، و قطع مى كنند آنچه را كه خداوند به پيوند آن امر كرده است (صله رحم را قطع مى كنند)، و در زمين فساد مى كنند… يعنى ، هر كس كه به اراده و سوء اختيار خود مرتكب آن اعمال گردد، شايستگى هدايت الهى را نداشته ناچار خداوند او را به حال خود در گمراهيش رها مى كند، كه گويى او را گمراه نموده است … بعلاوه ، آيا در اسلام ارشاد و راهنمايى كردن به تهديد به قتل و گردن زدن است ، در صورتى كه نتوان پاسخ صحيح گفت ؟!

 نظر دهید »

قضاوتهای امیرالمومنین

01 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

نصایح ابوبکر

ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه از سقيفه جوهرى و او از يعقوب بن شيبه … از رافع بن ابى ارفع نقل كرده كه مى گويد: رسول خدا لشكرى را به فرماندهى عمرو بن عاص ‍ تجهيز نموده ، ابوبكر و عمر نيز در آن لشكر بودند. پيامبر به آنان دستور داد هر كس را كه ديدند او را با خود در جنگ ببرند تا اين كه به ما رسيدند از ما خواستند تا با آنها خارج شويم ، ما دعوتشان را پذيرفته در غزوه ذات السلاسل غزوه اى كه شاميان به آن افتخار مى كنند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله عمرو بن عاص را بر لشكرى كه ابوبكر و عمر در ميان آن بوده امير و فرمانده نموده شركت كرديم . رافع مى گويد: من با خود گفتم فرصت مناسبى است كه من در اين غزوه يكى از ياران رسول خدا را برگزيده با او در باره خصوصيات دين اسلام صحبت نموده از او راهنمايى بخواهم ؛ زيرا كه براى من عزيمت به مدينه و تشرف به محضر حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله ميسر نبود، به همين جهت ابوبكر را براى اين منظور برگزيدم . ابوبكر عبايى (فدكى ) داشت كه به هنگام سوار شدن آن را زير پا مى انداخت ، و به هنگام پياده شدن آن را مى پوشيد و اين همان عبايى است كه هوازن او را بخاطر پوشيدن آن نكوهش نموده پس از رسول خدا صلى الله عليه و آله گفتند ما به صاحب شكوه و جلال بيعت نمى كنيم و چون جنگ را به پايان رسانديم به ابوبكر گفتم : من در اين سفر مصاحب تو بودم ، از اينرو مرا بر تو حقى است ، اينك به من چيزى بياموز تا از آن بهره مند گردم .
ابوبكر گفت : خودم چنين قصدى داشتم ، خداى را بندگى كن ، و براى او شريك قرار مده نماز و زكات واجب خود را ادا كن ، و حج و روزه ماه رمضان را انجام ده ، و بر هيچ دو نفرى حكومت مكن .
گفتم سفارش تو را درباره انجام عبادات فهميدم ، اما علت نهى از امارت را خودت برايم توضيح ده ، مگر نه اين كه هر خوبى و بدى كه به مردم مى رسد بر اثر حكومت است .
ابوبكر گفت : حال كه توضيح خواستى بدان كه مردم طوعا و كرها به اسلام گردن نهادند و خداوند آنان را از ستم ستمگران در امان خود قرار داد، آنان همسايگان خدا و در پناه اويند، پس هر كس كه بر آنان ستم روا دارد پروردگار خود را كوچك شمرده ، به خدا سوگند يكى از شما گوسفند همسايه خود را به تعدى از او بگيرد خداوند يار و پشتيبان همسايه اوست .
اين گذشت و ديرى نپاييد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از دنيا رحلت نمود، پس من از جانشين رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسش نمودم ، گفتند: ابوبكر است .
گفتم : همان كسى كه مرا از امارت باز مى داشت ؟
گفتند: بله .
پس من بار سفر بسته به مدينه رفتم و در پى فرصتى بودم تا بطور خصوصى با او ديدار كنم تا اين كه چنين فرصتى دست داده به او گفتم : مرا مى شناسى ؟ من فلان فرزند فلانم ، آيا بخاطر دارى همان وصيتى را كه به من نمودى ؟
گفت : بله ، ولى رسول خدا از دنيا رحلت نمود و مردم تازه عهد به جاهليت ، از اينرو مى ترسيدم دچار فتنه و فريب گردند، و همانا كه يارانم مرا به اين كار وادار نمودند و پيوسته عذر مى آورد تا اين كه من عذرش را پذيرفتم … .
مؤ لّف :
اينكه در خبر آمده : همواره برايم عذر مى آورد تا اينكه عذرش را پذيرفتم در پاسخش بايد گفت : مردى نزد ابراهيم نخعى عذرخواهى مى نمود. ابراهيم به او گفت :
قد عذرتك غير معتذر
ان المعاذير يشوبه الكذب
و هر كس خود به حقيقت عذرهايش آگاه است ، خداى تعالى مى فرمايد: بل الانسان على نفسه بصيره ولو القى معاذيره ؛ بلكه انسان خود بر نيك و بد خويش آگاه است ، و هر چند بر خود عذر بيفكند. و اميرالمومنين عليه السلام در اين باره فرمود: اما والله لقد تقمصها فلان و انه ليعلم ان محلى منها محل القطب من الرحى … .
هان اى مردم ! سوگند به خدا آن شخص جامه خلافت را به تن كرد با اين كه مى دانست كه موقعيت من نسبت به خلافت ، موقعيت مركز آسياب به آسياب است كه به دور آن مى گردد. و خداى تعالى مى فرمايد: يعتذرون اليكم اذا رجعتم اليهم قل لا تعتذروا لن نومن لكم قد نبانا الله من اخباركم .
آنگاه كه به سوى آنان بر مى گرديد براى شما عذرهاى بيجا مى آورند، به آنها بگو عذر نياوريد كه تصديق شما نكنيم ، خدا حقيقت حال شما را براى ما روشن گردانيد… و جوهرى پس از نقل آن خبر از حبيب بن ثعلبه نقل كرده كه مى گويد: از على عليه السلام شنيدم كه مى گفت : سوگند به پروردگار آسمان و زمين - سه بار - رسول خدا صلى الله عليه و آله به من عهد سپرده كه امت پس از من با تو غدر خواهد كرد
و اين كه ابوبكر گفته : مى ترسيدم امت دچار فتنه و فريب گردد. در پاسخ آن اكتفا مى كنيم به گفتار سرور زنان عالم ، فاطمه زهرا - سلام الله عليها - كه جمعى از بزرگان عامه آن را نقل كرده اند، از جمله احمد بن ابوطاهر در بلاغات النساء بدين شرح آورده كه آن مخدره در ميان زنان بنى هاشم به جانب ابوبكر روان گرديد در حالى كه راه رفتنش ‍ مانند راه رفتن رسول خدا بود، تا اين كه بر ابوبكر وارد گرديده با او به محاجه پرداخت ، و در ضمن آن به او فرمود:
… تا آن زمان كه خداوند جايگاه پيامبرانش را براى پيامبرش ‍ برگزيد ناگهان خار نفاق پديدار گشت ، و پيراهن دين پوسيده گرديد، و گمراه خاموش به سخن آمد، و دروغگوى بى درد جلو افتاد، و بزرگ تبهكاران فرياد برآورد، پس در ميان اجتماعات شما رخنه كرد، و شيطان سركشيده بر شما بانگ و فرياد زد، پس شما را فراخوانده اهل اجابتتان يافت ، و نگران فرمان وى ، سپس شما را به حركت واداشته سبكسرتان ديد، و شما را به خشم آورده ضعيفتان يافت ، تا اينكه بر شتر ديگرى داغ نهاديد، و در غير آبگاه خود وارد شديد، اينها همه در حالى روى داد كه عهد (به وفات رسول خدا) قريب ، و رنج مصيبت بزرگ ، و زخم التيام نيافته ، به خيال خود از فتنه مى ترسيديد: الا فى الفتنه سقطوا و ان جهنم لمحيطه بالكافرين ؛ آگاه باش كه خود به فتنه درافتادند، و همانا دوزخ به آن كافران احاطه خواهد داشت ….

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 47
  • 48
  • 49
  • ...
  • 50
  • ...
  • 51
  • 52
  • 53
  • ...
  • 54
  • ...
  • 55
  • 56
  • 57
  • ...
  • 73
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

نادعلی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس