نادعلی

  • خانه 

داستان تربیتی

مردی به رسول خدا عرض کرد:یا رسول الله!فلانی در منزل همسایه اش نگاه حرام میکند و اگر بتواند بدنبال ان کار حرامی انجام دهد انجام میدهد.    رسول خدا صلی الله علیه واله خشمگین شد و فرمود او را نزد من بیاورید.  مرد دیگری که در انجا حضور داشت عرض کرد: یا رسول خدا او از شیعیان شماست . رسول خدا فرمود: نگو او از ماست، شیعه ما کسی است که دنباله روی ما باشد واز اعمال ما پیروی کند واین کارهای او که نام بردی از اعمال ما نیست

اهتمام به عبادت

28 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

اهتمام به عبادت

زمانی که امام حسن عسکری علیه السلام در زندان صالح بن وصیف بسر می برد عباسیون و صالح بن علی و کسانی که از مذهب تشیع منحرف بودند نزد صالح رفتند تا از او بخواهند بر امام حسن علیه السلام سختگیری کند.
صالح گفت: چه کنم؟ من دو نفر از شرورترین افراد را بر او گماشتم اما در اثر مشاهده رفتار او هر دو در نماز و عبادت خود بسیار کوشا شدند. به آنها گفتم چه خصلتی در حسن بن علی است که این گونه در شما تاثیر گذارده است؟
گفتند: چه می گویی درباره مردی که روز را روزه می گیرد و شب را عبادت می کند، نه سخن می گوید و نه به چیزی سر گرم می شود، وقتی به او نگاه می کنیم رگهای گردن ما می لرزد و حالی به ما دست می دهد که نمی توانیم خود را نگه داریم.
وقتی این سخنان را از صالح بن وصیف شنیدند ناامید برگشتند. 

 نظر دهید »

دافعه امام علیه السلام

28 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

دافعه امام علیه السلام

امام حسن عسکری علیه السلام وکلیل داشت که در منزل آن حضرت در اتاقی سکونت داشت و خدمتگزاری سفید پوست همراه او بود. روزی وکیل خواست خادم را بر دوش خود حمل کند اما خادم نپذیرفت مگر اینکه برای او شرابی بیاورد.
وکیل با ترفندی که به کار زد شرابی برای او تهیه کرد و نزد وی آورد.
ان اتاق وکیل و اتاق امام حسن عسکری علیه السلام سه اتاق در بسته فاصله بود. وکیل حضرت گوید: من ناگاه متوجه شدم که درهای بسته باز می شود و امام علیه السلام تشریف آورد و درب اتاق ایستاد و فرمود: از خدا پروا کنید، از خدا بترسید، و وقتی صبح شد مرا از خانه بیرون کرد و دستور داد خادم را بفروشند. 

 نظر دهید »

افشای جاسوس

28 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

افشای جاسوس
ابوهاشم گوید: من و عده ای از شیعیان در زندان متوکل بسر می بردیم و شخصی هم که می گفتند از علویان و شیعیان است با ما بود.
روزی امام حسن عسکری علیه السلام را به زندان آوردند. آن حضرت التفاتی کرد و فرمود: اگر کسی که از شما نیست در میان شما نبود می گفتم که هر کدام چه وقت از زندان آزاد می شوید، آنگاه با دست اشاره به آن مردی که می گفتند از شیعیان و علویان است کرد که از نزد آنها خارج شود و او هم بیرون رفت.
سپس امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: این مرد از شما نیست از او دوری کنید، او نوشته ای در زیر لباس دارد که سخنان شما در آن نوشته و برای سلطان می فرستد.
یکی از آنها برخاست و او را تفتیش کرد و دید کاغذی در زیر لباس دارد که همه اخبار زندانیان را در آن نوشته است. 

 نظر دهید »

دوری از اقوام منحرف

28 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

دوری از اقوام منحرف

الجعفری می گوید: امام هادی یا امام رضا علیه السلام به من فرمود: چرا تو را نزد عبدالرحمن بن یعقوب می بینم؟
عرض کردم: او دائی من است.
حضرت فرمود: او درباره خدا سخن نادرستی می گوید، خداوند را (بصورت اجسام و اوصاف آنها) توصیف می کند در حالی که خداوند این گونه توصیف نمی شود. پس یا با او همنشین باش و ما را رها کن و یا با ما همنشین باش و او را رها کن.
عرض کردم: او هر چه می خواهد بگوید، اگر من به گفته هایش اعتقادی نداشته باشم چه ضرری برای من دارد؟
امام علیه السلام فرمود: آیا نمی ترسی از اینکه بر او عذابی نازل شود و هر دوی شما را فرا گیرد؟ آیا داستان کسی که از یاران موسی علیه السلام بود و پدرش از یاران فرعون بود را نمی دانی؟ وقتی لشکر فرعون به موسی رسید آن پسر از موسی جدا شد تا پدرش را نصیحت کند و به اصحاب موسی ملحق سازد و پدرش همراه لشکر فرعون می رفت. این پسر با پدر ستیزه می کرد تا این که هر دو به کناری از دریا رسیدند و با غرق شدن فرعون و اصحابش آنها هم غرق شدند. خبر به موسی علیه السلام رسید فرمود: او در رحمت خداست اما وقتی عذاب نازل شد کسی که همراه گنهکار است دفاعی نشود. 

 1 نظر

شکر خداوند

26 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

شکر خداوند
محمد بن سنان گوید: به محضر امام هادی علیه السلام رسیدم و آن حضرت فرمود: ای محمد! برای آل فرج پیش آمدی رخ داده است؟
عرض کردم: آری، عمر بن فرج (که والی ظالم مدینه بود) وفات کرد.
حضرت بیست و چهار مرتبه الحمدللّه گفت.
عرض کردم: آقای من اگر می دانستم این خبر شما را مسرور می کند پا برهنه می دویدم و این خبر را برای شما می آوردم.
حضرت فرمود: ای محمد مگر نمی دانی او - خدایش لعنت کند - چه حرفی به پدرم محمد بن علی گفت؟
عرض کردم: نه.
امام علیه السلام فرمود: درباره موضوعی پدرم با او سخن می گفت که در جواب گفت: به گمانم تو مست هستی.
پدرم گفت: خدایا تو خود می دانی که من امروز برای رضای تو روزه گرفته ام
پس طعام غارت و ذلت و اسارت را به او بچشان. به خدا سوگند چند روزی نگذشت که اموال و دارائیش به غارت رفت و اسیر گردید و اکنون هم مرده است - خدایش رحمت نکند - خداوند از او انتقام گرفت و همواره انتقام دوستانش را از دشمنانش می گیرد. 

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 73
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

نادعلی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس