اظهار نظر جاهلانه درباره اسلام
علی بن ابراهیم از پدرش نقل می کند هنگامی که امام رضا علیه السلام به شهادت رسید با جمعی از شیعیان برای زیارت خانه خدا به مکه رفتیم و در این سفر به محضر امام جواد علیه السلام رسیدیم. در آنجا که بسیاری از شیعیان را دیدیم که از شهرهای مختلف برای دیدار آن حضرت آمده بودند. در این هنگام عبداللّه بن موسی عموی امام جواد علیه السلام که پیر مردی بزرگوار و دانشمندان بود وارد مجلس شد. او لباس خشن به تن کرده بود و آثار سجده رد پیشانیش آشکار بود.
امام جواد علیه السلام در حالی که پیراهن و ردایی از کتان در تن داشت و کفش سفید به پا کرده بود اتاق بیرون آمد مجلس شد. عبداللّه برخاست و از او استقبال کرد و بین چشمانش را بوسید. همچنین شیعیان حاضر در مجلس به احترام او برخاستند و حضرت بر روی صندلی نشستند. حاضران از روی حیرت و تعجب درباره خرد سالی آن حضرت به یکدیگر نگاه می کردند.
در این هنگام یکی از حاضران سکوت را در هم شکست و از عبداللّه عموی امام جواد علیه السلام سوالی کرد و او پاسخ غیر صحیحی داد.
امام جواد علیه السلام از پاسخ ناصحین عمویش خشمگین شد و رو به او کرد و فرمود: ای خدا بترس و پرهیزکار باش در پیشگاه خدا چرا از روی جهل به او ناآگاهی فتوا دادی.