نادعلی

  • خانه 

داستان تربیتی

مردی به رسول خدا عرض کرد:یا رسول الله!فلانی در منزل همسایه اش نگاه حرام میکند و اگر بتواند بدنبال ان کار حرامی انجام دهد انجام میدهد.    رسول خدا صلی الله علیه واله خشمگین شد و فرمود او را نزد من بیاورید.  مرد دیگری که در انجا حضور داشت عرض کرد: یا رسول خدا او از شیعیان شماست . رسول خدا فرمود: نگو او از ماست، شیعه ما کسی است که دنباله روی ما باشد واز اعمال ما پیروی کند واین کارهای او که نام بردی از اعمال ما نیست

شومی روزگار

26 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

شومی روزگار

حسن بن مسعود گوید: خدمت امام هادی علیه السلام رسیدم در حالی که انگشتم خراشیده است و شانه ام با مرکب سواری تصادف کرده و آسیب دیده بود و جامه هایم را عده ای از مردم پاره کرده بودند گفتم: ای روز! تو چه شوم هستی خداوند شر را از من بگرداند.
امام علیه السلام فرمود: ای حسن تو هم که با ما رفت و آمد داری گناه خود را به گردان بی گناه می گذاری.
حسن گوید: حیرت زده شدم و فهمیدم که خطا کرده ام. عرض کردم: ای آقای من از خداوند آمرزش می خواهم.
حضرت فرمود:ای حسن! روزگار چه گناهی دارد که وقتی شما به سزای اعمال خود می رسید آن را شوم می شمارید؟
گفتم: استغفراللّه ابدا، این توبه من باشد یابن رسول اللّه… 

 نظر دهید »

صبر وپاداش

26 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

صبر وپاداش

پارچه ای را برای امام جواد علیه السلام ازشهر دیگری می آورند که از قیمت زیادی برخوردار بود. در بین راه دزدان سر راه آمدند و پارچه ها را به سرقت بردند. مسئول خرید پارچه حضرت را از ماجرای سرقت اموال او آگاه کرد.
امام علیه السلام باخط خود برای او نوشت: جان و اموال ما از بخششهای گواری الهی است و عاریه ای است که به ما سپرده است. پس هر کس بی صبری و جزعش بر صبرش غالب شود اجرش ضایع شده است و پناه به خداوند که چنین شود. 

 نظر دهید »

شیعه واقعی

26 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

شیعه واقعی
مردی با خوشحالی بر امام جواد علیه السلام وارد شد، امام علیه السلام به او فرمود: چرا تو از این گونه شادمان می بینم؟
رض کرد: یابن رسول اللّه! شنیدم که پدرت فرمود: بهترین روزی که بنده خدا باید در آن خوشحال باشد روزی است که خداوند به او توفیق انفاق و نیکی به برداران مومن خود را می دهد. امروز ده نفر از برادران فقیر و عیالوارم از فلان جا برای کمک نزد من آمدند و من هم به هر یک از آنها کمک کردم، از این رو خوشحالم.
امام جواد علیه السلام فرمود: به جان خودم قسم سزاوار است که خوشحال باشی البته اگر اعمال خیر خود را محو و نابود نسازی.
عرض کرد: چگونه اعمالم را محو کنم در حالی که من از شیعیان خالص شما هستم.
امام جواد علیه السلام فرمود: با همین سخنی که داشتی صدقات و نیکی به برادران مومنت را باطل و نابود ساختی.
عرض کردن چگونه یابن رسول اللّه؟
امام جواد علیه السلام فرمود: این آیه را بخوان.
یاایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی.
ای کسانی که ایمان آورده اید بخشهای خود را با منت و آزار باطل نسازید. 
عرض کرد: یا بن رسول اللّه! من منتی بر کسانی که به آنها کمک کردم نگذاردم و آنها را آزاری ندادم.
امام علیه السلام فرمود: خدای عزوجل فرمود: (صدقات خود را به منت و اذیت باطل نکنید)
نفرمودند: تنها با منت و آزار بر کسانی که به آنها می بخشید باطل نسازید.
آیا آزار به کسانی که مورد بخشش قرار گرفته اند مقرب خداوند یا ما؟
حضرت فرمود: تو فرشتگان و مرا آزار دادی و صدقه خود را محو کردی.
عرض کردم: چرا؟
امام علیه السلام: به خاطر اینکه گفتی من از شیعیان خالص شما هستم. آیا تو را می دانی شیعه خالص ما کیست؟
عرض کردم: نه
حضرت فرمود: شیعیان خالص ما مومن آل فرعون، حبیب نجار، سلمان، ابو ذر، مقداد و عمارند و تو خود را برابر آنها دانستی. آیا تو با این ادعا ملائکه و ما را آزار ندادی؟
آن مرد گفت: استغفراللّه و اتوب الیه، حال چگونه بگویم؟
حضرت فرمود: بگو من از دوستان شما و دشمن دشمنان شما هستم و دوستان دوسا دارم.
عرض کردم: همین گونه می گویم و از آنچه گفتم و موجب ناخشنودی شما و ملائکه گردید توبه می کنم.
امام علیه السلام فرمود: اکنون پاداش بخششهای توبه بازگشت. 

 نظر دهید »

شیعه واقعی

25 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

شیعه واقعی

مردی با خوشحالی بر امام جواد علیه السلام وارد شد، امام علیه السلام به او فرمود: چرا تو از این گونه شادمان می بینم؟
رض کرد: یابن رسول اللّه! شنیدم که پدرت فرمود: بهترین روزی که بنده خدا باید در آن خوشحال باشد روزی است که خداوند به او توفیق انفاق و نیکی به برداران مومن خود را می دهد. امروز ده نفر از برادران فقیر و عیالوارم از فلان جا برای کمک نزد من آمدند و من هم به هر یک از آنها کمک کردم، از این رو خوشحالم.
امام جواد علیه السلام فرمود: به جان خودم قسم سزاوار است که خوشحال باشی البته اگر اعمال خیر خود را محو و نابود نسازی.
عرض کرد: چگونه اعمالم را محو کنم در حالی که من از شیعیان خالص شما هستم.
امام جواد علیه السلام فرمود: با همین سخنی که داشتی صدقات و نیکی به برادران مومنت را باطل و نابود ساختی.
عرض کردن چگونه یابن رسول اللّه؟
امام جواد علیه السلام فرمود: این آیه را بخوان.
یاایها الذین آمنوا لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی.
ای کسانی که ایمان آورده اید بخشهای خود را با منت و آزار باطل نسازید. 
عرض کرد: یا بن رسول اللّه! من منتی بر کسانی که به آنها کمک کردم نگذاردم و آنها را آزاری ندادم.
امام علیه السلام فرمود: خدای عزوجل فرمود: (صدقات خود را به منت و اذیت باطل نکنید)
نفرمودند: تنها با منت و آزار بر کسانی که به آنها می بخشید باطل نسازید.
آیا آزار به کسانی که مورد بخشش قرار گرفته اند مقرب خداوند یا ما؟
حضرت فرمود: تو فرشتگان و مرا آزار دادی و صدقه خود را محو کردی.
عرض کردم: چرا؟
امام علیه السلام: به خاطر اینکه گفتی من از شیعیان خالص شما هستم. آیا تو را می دانی شیعه خالص ما کیست؟
عرض کردم: نه
حضرت فرمود: شیعیان خالص ما مومن آل فرعون، حبیب نجار، سلمان، ابو ذر، مقداد و عمارند و تو خود را برابر آنها دانستی. آیا تو با این ادعا ملائکه و ما را آزار ندادی؟
آن مرد گفت: استغفراللّه و اتوب الیه، حال چگونه بگویم؟
حضرت فرمود: بگو من از دوستان شما و دشمن دشمنان شما هستم و دوستان دوسا دارم.
عرض کردم: همین گونه می گویم و از آنچه گفتم و موجب ناخشنودی شما و ملائکه گردید توبه می کنم.
امام علیه السلام فرمود: اکنون پاداش بخششهای توبه بازگشت. 

 نظر دهید »

اظهار نظر جاهلانه درباره اسلام

25 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني

اظهار نظر جاهلانه درباره اسلام

علی بن ابراهیم از پدرش نقل می کند هنگامی که امام رضا علیه السلام به شهادت رسید با جمعی از شیعیان برای زیارت خانه خدا به مکه رفتیم و در این سفر به محضر امام جواد علیه السلام رسیدیم. در آنجا که بسیاری از شیعیان را دیدیم که از شهرهای مختلف برای دیدار آن حضرت آمده بودند. در این هنگام عبداللّه بن موسی عموی امام جواد علیه السلام که پیر مردی بزرگوار و دانشمندان بود وارد مجلس شد. او لباس خشن به تن کرده بود و آثار سجده رد پیشانیش آشکار بود.
امام جواد علیه السلام در حالی که پیراهن و ردایی از کتان در تن داشت و کفش سفید به پا کرده بود اتاق بیرون آمد مجلس شد. عبداللّه برخاست و از او استقبال کرد و بین چشمانش را بوسید. همچنین شیعیان حاضر در مجلس به احترام او برخاستند و حضرت بر روی صندلی نشستند. حاضران از روی حیرت و تعجب درباره خرد سالی آن حضرت به یکدیگر نگاه می کردند.
در این هنگام یکی از حاضران سکوت را در هم شکست و از عبداللّه عموی امام جواد علیه السلام سوالی کرد و او پاسخ غیر صحیحی داد.
امام جواد علیه السلام از پاسخ ناصحین عمویش خشمگین شد و رو به او کرد و فرمود: ای خدا بترس و پرهیزکار باش در پیشگاه خدا چرا از روی جهل به او ناآگاهی فتوا دادی. 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • ...
  • 10
  • ...
  • 11
  • 12
  • 13
  • ...
  • 73
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

نادعلی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس