معنای لاشیء
از جمله سوالات كتبى پادشاه روم از معاويه يكى معناى لا شى ء بود معاويه پاسخش را ندانست . عمروبن عاص از قضيه با خبر گرديد، به معاويه گفت : اسب خوبى براى فروش به لشكرگاه على عليه السلام بفرست و به فرستاده بگو اگر قيمت اسب را از تو پرسيدند بگو لا شى ء اميد است بدين وسيله مشكل حل مى شود از اين رو مردى اسبى برداشت و به لشكرگاه على عليه السلام رهسپار گرديد، اتفاقا حضرت امير با قنبر از كنار مرد عبور مى كردند، على عليه السلام به قنبر فرمود: برو اسب را از اين مرد بخر. قنبر نزد مرد رفت و به وى گفت : اسبت را به چند مى فروشى ؟
گفت : به لا شى ء.
على عليه السلام به قنبر فرمود: اسب را از او بگير، مرد گفت : پس لا شى ء را به من بده .
اميرالمومنين عليه السلام او را در بيابان برد و سراب را به وى نشان داد و به او فرمود: اين لا شى ء است .
مرد گفت : از كجا مى گوئى ؟
على عليه السلام : بدليل آيه قرآن يحسبه الظلمان ماءا حتى اذا جاءه لم يجده شيئا ؛ تشنه سراب را آب مى پندارد و چون بدان نزديك شود نمى يابد او را چيزى 0)
قضاوتهای امیرالمومنین