مقاومت در برابر هوسرانان
مقاومت در برابر هوسرانان
متوکل به اطرافیان خود می گفت: محمد بن علی مرا خسته و درمانده کرده است، از می گساری و همنشینی با من سرباز می زند و من نمی توانم فرصت مناسبی بدست آورم (تا او را به گناه آلوده سازم و نزد مردم خوار و خفیف سازم).
آنها گفتند: اگر او نفوذناپذیر است برادرش موسی هست و اهل ساز و آواز است، می خورد و می آشامد و عشق بازی می کند. متوکل گفت: دنبالش روید و او را حاضر کنید تا به جای محمد بن علی امام هادی علیه السلام جا بزنیم و بگوییم این همان محمد بن علی است.
به او نامه نوشت و با احترام حرکتش داد و بنی هاشم و سران لشکری و مردم استقبالش رفتند به این شرط که وقتی به سامره وارد شود متوکل قطعه زمینی به او واگذارد و ساختمانی در آن بنا کند و می فروشان و آوازه خوانان را نزد او فرستد و به او احسان و خوشرفتاری نماید و ساختمانی آراسته برایش تهیه کند و در آن با او ملاقات کند.
وقتی موسی حرکت کرد و به مقصد رسید امام هادی علیه السلام بر روی پل و صیف که جای ملاقات وارد شوندگان بود برخورد کرد، به وی سلام کرد و احترام گذارد، سپس فرمود: این مرد (متوکل) تو را احضار کرده است تا آبرویت را ببرد و او ارزش تو بکاهد پس مبادا نزد او اقرار کنی که هیچگاه شراب آشامیده ای.
موسی گفت: اگر مرا به شراب دعوت کند چه کنم؟
امام علیه السلام فرمود: ارزش خود را کم نکن، او می خواهد تو را رسوا کند. موسی نپذیرفت و حضرت سخن خود را تکرار کرد اما وقتی دید موسی می پذیرد فرمود: این مجلسی است که هرگز تو و متوکل در آن گردهم نیاید. و همین طور هم شد و ملاقاتی صورت نگرفت تا اینکه متوکل کشته شد.