نهی از منکر
22 فروردین 1396 توسط سميه منصوري فراهاني
نهی از منکر
روزی امام کاظم علیه السلام از در خانه بشر حافی در بغداد می گذشت که شنید صدای ساز و آواز و ازخانه او بلند است و کنیزی برای ریختن خاکرو به در خانه آمده است.
امام علیه السلام به او فرمود: ای کنیز! صاحب این خانه آزاد است یا بنده می باشد؟
کنیز گفت: آزاد است.
امام علیه السلام فرمود: راست گفتی آزاد است که این چنین گناه می کند، اگر بنده بود از مولای خود می ترسید.
وقت کنیز برگشت مولای او بشر بر سفره شراب بود، از او پرسید چرا که دیر آمدی؟
کنیز ماجرای صحبت خود با امام علیه السلام را برای او بیان کرد. بشرکه سخن امام علیه السلام را از زبان کنیز شنید پای برهنه دوید.و یه خدمت امام کاظم علیه السلام رسید و ضمن عذرخواهی واظهار شرمندگی و گریه ازکار خود توبه کرد.